کاربر مهمان خوش آمدید

ناشر مجموعه کتابهای به سوی موفقیت در حوزه های مختلف-مجری و برگزار کننده هزاران نمایشگاه کتاب

سبد خرید  ( 0 )

نماینده رسمی و انحصاری شرکت پدرپولدار(RICHDAD) در ایران و تنها تولید کننده و ارایه دهنده خدمات پشتیبانی

کتابها و بازیهای رابرت کیوساکی در خاورمیانه

 

سبد خرید
 

زمان مهم‌ترين مسئله است!!!


زمان مهم‌ترين مسئله است!!!

 
از ميان تمام لحظات زندگي‌مان، فقط همين حالا و دقيقا همين لحظه است كه برايمان ارزشمند است. مهم نيست كه ما ديروز را چگونه گذرانده‌ايم و براي فردا چه برنامه‌اي داريم، بلكه مهم اين است كه در همين لحظه چه حسي داريم، از چه بيماري رنج مي‌بريم، با چه كساني ارتباط داريم و چقدر به خود اعتماد داريم. كاملا واضح است كه ما افكار خود را در قالب كلمه بر زبان مي‌آوريم. وقتي كه كلمه‌اي را براي چندين بار متوالي بر زبان مي‌آوريم، حوادثي را به شكل تجربه در ذهن خود ثبت و ضبط مي‌كنيم. اما تجربيات هر قدر كه ارزشمند باشند، با زهم جزء حال نيستند و به گذشته باز مي‌گردند. ما بايد يا د بگيريم كه فقط از حال حرف بزنيم و امروز را مد نظر قرار دهيم. در واقع همين امروز است كه فردا و ماه آينده و سال آينده زندگي ما را مي‌سازد. بدين ترتيب همه مي‌دانند كه قدرت در زمان حال است، نه گذشته و آينده. امروز روزي است كه ما بايد خود را تغيير دهيم و با ايده‌ةاي تازه و جديد زندگي خود را بسازيم.
هنگامي كه شما كودك بوديد، عشق درونتان عشق پاك و واقعي بود. شما آن موقع نيز قدر خود را مي‌دانستيد و ارزش بيشتري براي خود و خواسته‌هايتان قائل بوديد. هر چه را كه نمي‌دانستيد بي‌ترديد مي‌پرسيديد و با جرأت و شهادت درباره عواطف و احساساتتان حرف مي‌زديد. همين‌ها عشق شما را به خود به طور واضح نشان مي‌دادند. ما با همان كودكيمان عقايد و نظرات ديگران را مي‌شنيديم و مي‌پذيرفتيم. مثلا هنگامي كه والدينمان به ما برخي از حقايق را ياد مي‌دادند، آنها را با دقت گوش مي‌داديم و قبول مي‌كرديم. آنها مي گفتند: به غريبه‌ها اعتماد نكن يا شب هنگام بيرون نرو. مردم فريبكار هستند. در ذهن كوچكمان ما دنيا را جايي امن و خوب تصور مي‌كرديم، اما با شنيدن توصيه‌هاي والدين و ديگر اطرافيانمان ياد گرفته‌ايم كه همه چيز كاملا برعكس تصورارتمان است و بايد مراقب باشيم. از طرف ديگر جملاتي نظير بايد همديگر را دوست داشته باشيم و به يكديگر اعتماد كنيم، مردم دوست داشتني هستند، با اينكه در ذهنمان وجود دارند، ما تا حدي كنار زده ميشوند. در نهايت ما براي رفع چنين دوگانگي تصميم مي‌گيريم كه خودمان دست به كار شويم و تجربه كسب كنيم.
تنها مشكل ما اين است كه به ندرت گوشه‌اي مي‌نشينيم و از خودمان سوال مي‌پرسيم. آيا چون مادرم چنين حرفي به من زه بايد آن را بپذيرم يا آن حرف به خودي خود حقيقت است و قابل درك و پذيرش؟ آيا اين كاري كه من مي‌خواهم دور از چشم پدر و مادرم انجام دهم درست است يا خير؟ آيا اين مسئله را مي‌توانم حل كنم يا بايد به سراغ افراد دانا بروم؟ آيا بهتر نيست عقايدم را تغيير دهم، با آنها بسيار پيرتر از آنچه كه هستم، نشان مي‌دهم؟ ......... حال من از شما مي‌پرسم كه در اين لحظه به چه چيزي فكر مي‌كنيد؟ آيا مي‌دانيد كه افكارتان روي بدتان تاثير مي‌گذارند و در نهايت خود را به شكل بيماري نشان مي‌دهند؟ آيا شما قبول داريد كه يك زندگي شاد از آن كسي خواهد بود كه افكار شادي دارد؟ زيرا هر آنچه كه ما در ذهن خود بپرورانيم، از ذهنمان به زبانمان مي‌رود و از بدن خارج مي‌شود، اما پس از مدتي دوباره به خودمان باز مي‌گردد.
برگرفته از کتاب شفای بدن توشته لوئز هی
 
تعداد بازدید: 7766


 

نظر شما

نام:*
ایمیل:

ایمیل، برای ارسال پاسخ(در مواقع ضرورت) دریافت می شود و منتشر نخواهد شد
محدوده سنی:
متن:*